یه شعر جالب بخونید در ادامه مطلب
بیا برای عشق و قتی هورا میکشد احساس ، به سوی اجتماع بغز حسرت گاز اشکاور بیندازیم،بیا باخود بیندیشیم اگر روزی تمام جاده های عشق رابستند اگر یک سل ، چندین فصل برف بیکسی بارید ، اگر یک شب شقایق مرد اگر یک روز نرگس کنار چشمه غیبش زد ، تکلیف دل ماچیست احساس سرخی می کنم چندیست ......................
چرا بعضی برای عشق دل هایشان نمی لرزد چرااینان /نمیدانند دنیا به یک تال موی معشوق نمی ارزد
چرا بعضی تمام فکرشان ذکر است درون ذکرشان نام خدا خا لیست
گویی میوه ی اخلاصشان کال است چرا شغل شریف این عصر جالیست
چرا در اقتصاد رایج احساس این مکاره بازاران صداقت نیز دلالیست
کاش میشد لحظه ای پرواز کرد حرف های تازه را آغاز کرد
کاش می شد خالی ازتشویش بود برگه سبزی توفیه دروش بود
کاش تا دل میگرفت و میشکست عشق می آمد کنارش می نشست
کاش هر دل بادلی پیوند داشت هر نگاه یک سبد لبخند داشت
کاش لبخند ها پایانی نداشت سفره ها تشویش نانو آب نداشت
کاش میشد ناز را دزدید و برد بوسه هارا با خوشه هایش چید و برد
کاش دیواره نه میان ما نبود بلکه میشد آن طرف تر هارا سرود
کاش قناری میشدم در تب آواز جاری میشدم
با پرستو ها غزل خوان میشدم پشت هر آواز پنهان میشدم
بال در بال کبوتر میزدم آن طرف تر ها کمی سر میزدم
کاش همرنگ تبسم میشدم در میان خنده ها گم میشدم
آی مردم من غریبستانیم در متداد لحظه ای بارانیم
شهر من آن سوتر از پرواز هاست در حریم آبی افسانه هاست
شهر من بوی تغزل میدهد هرکه می آید به او گل میدهد
دشت های باز وسعت های ناب نسترن ،نسرین، شقایق، آفتاب
باز این اطراف حالم را گرفت در حین پرواز بالم را گرفت
میروم کنار تا تو را راضی کنم با نبود خود تورا شاد کنم
بیا از اون ورا هم نیز آیا!
جدا شرمندم کردی!
ممنون!